جرنگیدنفرهنگ فارسی عمیدصدا کردن شمشیر و زنگ و هرچیز فلزی یا چینی هنگامی که به چیزی بخورد: ◻︎ به ابر اندر آمد دم کرهّنای / جرنگیدن گرز و هندیدرای (فردوسی۱: ۱۲۶۷).