جزم
فرهنگ فارسی عمید
۱. استوار؛ قطعی.
۲. (اسم) (ادبی) علامتی به شکل دایره یا نیمدایره که بالای حرف ساکن میگذارند.
۳. (اسم مصدر) ساکن کردن حرف آخر کلمه یا حذف حرفی از آن.
۴. (اسم مصدر) [قدیمی] قطع کردن؛ بریدن.
۲. (اسم) (ادبی) علامتی به شکل دایره یا نیمدایره که بالای حرف ساکن میگذارند.
۳. (اسم مصدر) ساکن کردن حرف آخر کلمه یا حذف حرفی از آن.
۴. (اسم مصدر) [قدیمی] قطع کردن؛ بریدن.