ترجمه مقاله

جسته

فرهنگ فارسی عمید

۱. جهیده.
۲. گریخته.
۳. رهاشده.
⟨ جسته‌جسته: کم‌کم؛ به‌تدریج.
⟨ جسته‌گریخته:
۱. به‌طور پراکنده.
۲. گاه و بی‌گاه حرفی را در ضمن صحبت به زبان آوردن.
ترجمه مقاله