جور
فرهنگ فارسی عمید
۱. گونه؛ نوع.
۲. (صفت) [مقابلِ ناجور] دارای نظموترتیب و بسامان.
۳. (صفت) دارای هماهنگی یا سازگاری.
〈 جور شدن: (مصدر لازم)
۱. فراهم و آماده شدن.
۲. مرتب و هماهنگ شدن.
〈 جور کردن: (مصدر متعدی)
۱. فراهم و آماده کردن.
۲. مرتب و هماهنگ کردن.
۲. (صفت) [مقابلِ ناجور] دارای نظموترتیب و بسامان.
۳. (صفت) دارای هماهنگی یا سازگاری.
〈 جور شدن: (مصدر لازم)
۱. فراهم و آماده شدن.
۲. مرتب و هماهنگ شدن.
〈 جور کردن: (مصدر متعدی)
۱. فراهم و آماده کردن.
۲. مرتب و هماهنگ کردن.