ترجمه مقاله

خلاف

فرهنگ فارسی عمید

۱. [مقابلِ وفاق] ناسازگاری؛ مخالفت.
۲. (اسم، صفت) عمل ناشایست‌.
۳. (اسم) (حقوق) جرم پایین‌تر از جنحه.
۴. (اسم، صفت) سخن ناحق و دروغ.
۵. (اسم، صفت) [عامیانه] بزه‌کار؛ خلافکار.
۶. (اسم) (زیست‌شناسی) [قدیمی] نوعی درخت بید.
⟨ برخلافِ: (حرف اضافه) برعکسِ؛ ضدِ.
ترجمه مقاله