ترجمه مقاله

دارو

فرهنگ فارسی عمید

۱. (پزشکی) آنچه طبیب برای معالجۀ بیمار تجویز کند از خوردنی یا نوشیدنی یا مالیدنی؛ آنچه با آن دردی را درمان کنند؛ دوا.
۲. دانه‌ها و گردهای خوش‌بو و خوش‌طعم از قبیل فلفل و زرچوبه و خردل و دارچین که از گیاه‌ها و درختان می‌گیرند و برای خوش‌طعم ساختن غذاها به‌ کار می‌برند.
⟨ داروی بیهوشی: (پزشکی) دارویی که با آن کسی را بیهوش کنند.
ترجمه مقاله