ترجمه مقاله

دار

فرهنگ فارسی عمید

۱. تیر چوبی بلند و عمودی که بر سر آن حلقه و ریسمان می‌بندند و محکومین به اعدام را به آن حلق‌آویز می‌کنند.
۲. چهارچوبی که برای بافتن فرش و گلیم کاربرد دارد: دار قالی.
۳. [قدیمی] درخت: امروددار، دیودار، سپیددار (سپیدار)، سرخ‌دار، ◻︎ تن ما چو میوه‌ست و او میوه‌دار / بچینند یک روز میوه ز دار (اسدی: ۴۱۱).
۴. [قدیمی] تیر یا چوبی که در سقف خانه می‌اندازند.
⟨ دار زدن: (مصدر متعدی) به دار آویختن.
ترجمه مقاله