درنگ
فرهنگ فارسی عمید
۱. [مقابلِ شتاب] توقف.
۲. تٲخیر؛ دیرکرد.
۳. (اسم مصدر) سستی؛ آهستگی.
۴. (اسم مصدر) ثبات و آرام.
〈 درنگ کردن: (مصدر لازم)
۱. دیر کردن.
۲. توقف کردن.
۲. تٲخیر؛ دیرکرد.
۳. (اسم مصدر) سستی؛ آهستگی.
۴. (اسم مصدر) ثبات و آرام.
〈 درنگ کردن: (مصدر لازم)
۱. دیر کردن.
۲. توقف کردن.