ترجمه مقاله

درونه

فرهنگ فارسی عمید

۱. کمان؛ قوس.
۲. =رنگین‌کمان
۳. کمان حلاجی.
۴. آنچه به شکل کمان باشد؛ خمیده؛ کمانی: ◻︎ بنفشه‌زار بپوشید روزگار به برف / درونه گشت چنار و زریره شد شنگرف (کسائی: ۴۴).
ترجمه مقاله