ترجمه مقاله

دق

فرهنگ فارسی عمید

۱. شکستن.
۲. نرم ‌کردن؛ ریزریز کردن.
۳. کوفتن؛ کوبیدن.
۴. (اسم صوت) صدایی که از برخورد دو چیز به هم ایجاد می‌شود.
۵. (اسم) [عربی] نوعی پارچۀ لطیف و نفیس که مصری و رومی آن معروف بوده: دق مصری، دق رومی.
ترجمه مقاله