دوست وار
فرهنگ فارسی عمید
۱. دوستمانند؛ مانند دوست؛ دوستنما؛ شبیه دوست.
۲. (قید) دوستانه: ◻︎ مده بوسه بر دست من دوستوار / برو دوستداران من دوست دار (سعدی۱: ۵۷).
۲. (قید) دوستانه: ◻︎ مده بوسه بر دست من دوستوار / برو دوستداران من دوست دار (سعدی۱: ۵۷).