رندسوز
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنکه با رندان سر ناسازگاری و دشمنی دارد: ◻︎ نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس / بسا سرا که در این کارخانه خاک سبوست (حافظ: ۱۳۰).
۲. [قدیمی، مجاز] آنکه یا آنچه رند را اندوهگین میکند.
۲. [قدیمی، مجاز] آنکه یا آنچه رند را اندوهگین میکند.