رهو
فرهنگ فارسی عمید
۱. طریقه؛ قاعده؛ روش.
۲. پی و نشان.
۳. در روایات، کوهی در سرندیب که آدم از بهشت بر آن کوه فرود آمد: ◻︎ به کوه رهو برگرفتند راه / چه کوهی بلندیش بر چرخ و ماه (اسدی: لغتنامه: رهو).
۲. پی و نشان.
۳. در روایات، کوهی در سرندیب که آدم از بهشت بر آن کوه فرود آمد: ◻︎ به کوه رهو برگرفتند راه / چه کوهی بلندیش بر چرخ و ماه (اسدی: لغتنامه: رهو).