ترجمه مقاله

زاغ

فرهنگ فارسی عمید

۱. (زیست‌شناسی) پرنده‌ای حلال‌گوشت از خانوادۀ کلاغ با پرهای سیاه که در تابستان به‌ جاهای سردسیر می‌رود.
۲. (صفت) به رنگ کبود؛ به رنگ ازرق: ◻︎ یکی باغبان اندرآن باغ بوده / دل سختش و دیدهٴ زاغ بوده (اسدی: لغت‌نامه: زاغ).
۳. (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی.
۴. [قدیمی] هریک از دو گوشۀ کمان که زه را بر آن بند می‌کردند و گاهی آن ‌را به ‌شکل زاغ می‌ساختند؛ گوشۀ کمان: ◻︎ دو زاغ کمان را به زه برنهاد / ز یزدان پیروز‌گر کرد یاد (فردوسی: ۶/۴۸۴).
ترجمه مقاله