زبردستیفرهنگ فارسی عمید۱. چالاکی؛ مهارت.۲. [قدیمی] توانایی؛ زورمندی: ◻︎ غم زیردستان بخور زینهار / بترس از زبردستی روزگار (سعدی۱: ۶۴).