زواله
فرهنگ فارسی عمید
۱. تکه و گلولۀ خمیر به اندازۀ یک قرص نان.
۲. گلولۀ گلی و مهرۀ کمانگروهه: ◻︎ زوالهاش چو شدی از کمانگروهه برون / ز حلق مرغ بهساعت فروچکیدی خون (کسائی: لغتنامه: زواله).
۲. گلولۀ گلی و مهرۀ کمانگروهه: ◻︎ زوالهاش چو شدی از کمانگروهه برون / ز حلق مرغ بهساعت فروچکیدی خون (کسائی: لغتنامه: زواله).