ترجمه مقاله

سازمند

فرهنگ فارسی عمید

۱. ساخته و آماده.
۲. آراسته و با‌نظام؛ منظم و مرتب؛ سازور: ◻︎ سازمند از تو گشت کار همه / ای همه و آفریدگار همه (نظامی۴: ۵۳۷).
ترجمه مقاله