سبق
فرهنگ فارسی عمید
۱. پیشی.
۲. گرو؛ شرطبندی.
۳. (اسم) (ورزش) در اسبدوانی و تیراندازی، آنچه بر سر آن شرط ببندند.
۴. (اسم) آن مقدار از کتاب که در یک نشست درس داده شود؛ درس روزانه.
〈 سبق بردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. پیش افتادن در مسابقه؛ برنده شدن: ◻︎ به چشم خویش دیدم در بیابان / که آهسته سبق برد از شتابان (سعدی: ۱۷۶).
۲. گرو بردن.
۲. گرو؛ شرطبندی.
۳. (اسم) (ورزش) در اسبدوانی و تیراندازی، آنچه بر سر آن شرط ببندند.
۴. (اسم) آن مقدار از کتاب که در یک نشست درس داده شود؛ درس روزانه.
〈 سبق بردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. پیش افتادن در مسابقه؛ برنده شدن: ◻︎ به چشم خویش دیدم در بیابان / که آهسته سبق برد از شتابان (سعدی: ۱۷۶).
۲. گرو بردن.