ستم
فرهنگ فارسی عمید
ظلم؛ جور؛ آزار.
〈 ستم دیدن: (مصدر لازم) = 〈 ستم کشیدن
〈 ستم کردن: (مصدر لازم) جوروجفا کردن؛ ظلم کردن.
〈 ستم کشیدن: (مصدر لازم) تحمل ظلم و ستم کردن.
〈 ستم دیدن: (مصدر لازم) = 〈 ستم کشیدن
〈 ستم کردن: (مصدر لازم) جوروجفا کردن؛ ظلم کردن.
〈 ستم کشیدن: (مصدر لازم) تحمل ظلم و ستم کردن.