سراغ
فرهنگ فارسی عمید
۱. نشان؛ علامت.
۲. نشان پای.
۳. پرسش از جا و مکان کسی.
〈 به سراغ کسی یا چیزی رفتن: پی او رفتن و آن را جستجو کردن.
〈 سراغ گرفتن: (مصدر متعدی) [عامیانه] کسی یا چیزی را جستجو کردن و جا و مکان او را از دیگران پرسیدن.
۲. نشان پای.
۳. پرسش از جا و مکان کسی.
〈 به سراغ کسی یا چیزی رفتن: پی او رفتن و آن را جستجو کردن.
〈 سراغ گرفتن: (مصدر متعدی) [عامیانه] کسی یا چیزی را جستجو کردن و جا و مکان او را از دیگران پرسیدن.