سربار
فرهنگ فارسی عمید
۱. ‹سرباری› لنگۀ بار یا بستهای که بالای بار حیوان بارکش بگذارند.
۲. [مجاز] کسی که هزینۀ زندگی یا کار و زحمت خود را به گردن کس دیگر بیندازد.
〈 سربار شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]
۱. باعث زحمت شدن.
۲. بر خرج و زحمت و محنت کسی افزودن.
۲. [مجاز] کسی که هزینۀ زندگی یا کار و زحمت خود را به گردن کس دیگر بیندازد.
〈 سربار شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]
۱. باعث زحمت شدن.
۲. بر خرج و زحمت و محنت کسی افزودن.