ترجمه مقاله

سم

فرهنگ فارسی عمید

۱. (زیست‌شناسی) ناخن ضخیم و مقاوم گروهی از پستانداران گیاهخوار، مانند گاو، گوسفند، اسب، استر، الاغ، و امثال آن.
۲. [عامیانه] پای انسان.
۳. ‹سُمج› [قدیمی] سوراخ؛ گودال.
۴. [قدیمی] جایی که در کوه یا زیرِ زمین برای جا دادن گوسفندان درست می‌کردند؛ آغل: ◻︎ بیابان سراسر همه کنده سم / همان روغن گاو در «سم» به خم (فردوسی: ۶/۵۰۶).
ترجمه مقاله