ترجمه مقاله

سوختن

فرهنگ فارسی عمید

۱. آتش‌ گرفتن چیزی؛ مشتعل شدن.
۲. آسیب ‌دیدن بدن از آتش، آب جوش، یا هر چیز سوزنده؛ سوزیدن.
۳. (مصدر متعدی) آتش زدن در چیزی و چیزی را در آتش افکندن؛ سوزاندن.
۴. تیره شدن پوست از آفتاب یا حرارت.
۵. [مجاز] تباه شدن؛ از بین رفتن.
۶. [مجاز] باختن در بازی.
۷. ترحم کردن.
ترجمه مقاله