ترجمه مقاله

سیاه

فرهنگ فارسی عمید

۱. رنگی مانند رنگ زغال.
۲. (صفت) هر چیزی که به رنگ زغال باشد.
۳. (صفت) کسی که پوست بدنش سیاه باشد؛ حبشی؛ زنگی.
۴. (صفت) تیره؛ تاریک.
۵. (صفت) [مجاز] کم‌ارزش؛ پست.
۶. (صفت) [مجاز] آلوده به گناه.
۷. (صفت) [عامیانه، مجاز] کثیف؛ چرک.
۸. (صفت) [مجاز] بدیمن؛ نامبارک.
ترجمه مقاله