شب
فرهنگ فارسی عمید
از غروب تا طلوع آفتاب که هوا تاریک است؛ فاصلۀ میان غروب خورشید تا سپیدۀ صبح: ◻︎ همیراند چون باد لشکر به راه / به رخشندهروز و شبان سیاه (فردوسی: ۸/۲۱۴).
〈 شب برات: شب پانزدهم شعبان؛ شب چک.
〈 شب چک: [قدیمی] = 〈 شب برات: ◻︎ چراغان در شب چک آنچنان شد / که گیتی رشک هفتمآسمان شد (رودکی: ۵۴۷).
〈 شب چله: شب اول دیماه؛ درازترین شب سال شمسی؛ شب یلدا.
〈 شب دیجور: شب دراز و بسیارتاریک.
〈 شب فرخ: (موسیقی) [قدیمی]
۱. از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو یارش رای فرخ روز گشتی / زمانه فرخ و فیروز گشتی (نظامی۱۴: ۱۸۱).
۲. از الحان قدیم ایرانی.
〈 شب قدر: شب نزول قرآن بر پیامبر که یکی از شبهای نوزدهم، بیستویکم، بیستوسوم، یا ب بیستوهفتم رمضان است؛ لیلةالقدر.
〈 شب برات: شب پانزدهم شعبان؛ شب چک.
〈 شب چک: [قدیمی] = 〈 شب برات: ◻︎ چراغان در شب چک آنچنان شد / که گیتی رشک هفتمآسمان شد (رودکی: ۵۴۷).
〈 شب چله: شب اول دیماه؛ درازترین شب سال شمسی؛ شب یلدا.
〈 شب دیجور: شب دراز و بسیارتاریک.
〈 شب فرخ: (موسیقی) [قدیمی]
۱. از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو یارش رای فرخ روز گشتی / زمانه فرخ و فیروز گشتی (نظامی۱۴: ۱۸۱).
۲. از الحان قدیم ایرانی.
〈 شب قدر: شب نزول قرآن بر پیامبر که یکی از شبهای نوزدهم، بیستویکم، بیستوسوم، یا ب بیستوهفتم رمضان است؛ لیلةالقدر.