ترجمه مقاله

شکراب

فرهنگ فارسی عمید

۱. آب‌شکر؛ آبی که شکر در آن حل کرده باشند.
۲. [مجاز] اختلاف و رنجش اندک میان دو دوست: ◻︎ غیر از لب کم حرف تو ساقی نشنیدم / جایی که میان می و ساقی شکراب است (کلیم همدانی: لغت‌نامه: شکرآب).
ترجمه مقاله