شکرشکن
فرهنگ فارسی عمید
۱. خورندۀ شکر.
۲. شیرینسخن؛ شیرینگفتار: ◻︎ شکّرشکن شوند همه طوطیان هند / زاین قند پارسی که به بنگاله میرود (حافظ: ۴۵۲).
۲. شیرینسخن؛ شیرینگفتار: ◻︎ شکّرشکن شوند همه طوطیان هند / زاین قند پارسی که به بنگاله میرود (حافظ: ۴۵۲).