ترجمه مقاله

ضبط

فرهنگ فارسی عمید

۱. گرفتن و نگه‌داشتن؛ حفظ کردن.
۲. محکم کردن.
۳. نگه‌داری.
۴. بایگانی.
۵. تصرف کردن.
⟨ ضبط ‌صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار می‌کند و به‌وسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط می‌کنند.
⟨ ضبط کردن: ‌(مصدر متعدی)
۱. تصرف کردن.
۲. بایگانی کردن.
۳. یادداشت کردن.
۴. [قدیمی] حفظ کردن در ذهن.
⟨ ضبط‌وربط:
۱. انتظام؛ آراستگی؛ نظم‌وترتیب.
۲. یادداشت کردن.
ترجمه مقاله