طبیعت
فرهنگ فارسی عمید
۱. قسمتی از جهان که ساختۀ دست بشر نیست، مانند گیاهان، جانوران، جنگل، دریا، کوه، و بیابان.
۲. جهان هستی.
٣. قضاوقدر؛ روزگار.
٤. فطرت؛ سرشت؛ نهاد: طبیعت انسان میل به کمال است.
٥. [قدیمی] هریک از عناصر چهارگانه (آب، باد، خاک، و آتش).
٦. [قدیمی] غریزه.
۲. جهان هستی.
٣. قضاوقدر؛ روزگار.
٤. فطرت؛ سرشت؛ نهاد: طبیعت انسان میل به کمال است.
٥. [قدیمی] هریک از عناصر چهارگانه (آب، باد، خاک، و آتش).
٦. [قدیمی] غریزه.