ترجمه مقاله

طرازیدن

فرهنگ فارسی عمید

۱. آرایش دادن؛ آراستن.
۲. نظم‌وترتیب دادن؛‌ اصلاح کردن: ◻︎ رخ دولت بفروز، آتش فتنه بنشان / دل حکمت بزدای آلت ملکت بطراز (منوچهری: ۵۲). ٣. آماده کردن.
ترجمه مقاله