طرح
فرهنگ فارسی عمید
۱. (نقاشی) تصویر بدون رنگ.
۲. (ادبی) خلاصۀ حوادث یک داستان.
۳. (اسم مصدر) مطرح کردن؛ پیشنهاد کردن؛ ارائه کردن.
۴. (اسم مصدر) پیریزی کردن؛ بنا نهادن.
۵. نقشه.
۶. مطلب.
۷. (سیاسی) قانونی که برای مطالعه و تصویب تهیه میشود.
۸. (اسم مصدر) [قدیمی] دور انداختن؛ حذف کردن.
۹. (صفت) [قدیمی] ویژگی آنچه به زور و اجبار فروخته شود.
〈 طرح افکندن: (مصدر متعدی) [قدیمی] طرح ریختن؛ بنیان نهادن؛ پی افکندن.
〈 طرح ریختن: (مصدر لازم) [مجاز]
۱. برای کاری برنامهریزی کردن.
۲. (مصدر متعدی) چیزی را از روی نقشه ساختن.
۳. نقشۀ ساختن چیزی را کشیدن.
〈 طرح کردن: (مصدر متعدی)
۱. نقشۀ چیزی یا کاری را کشیدن.
۲. مطرح کردن؛ پیشنهاد کردن؛ ارائه کردن.
۳. [قدیمی] فروختن.
۴. [قدیمی] دور انداختن؛ رها کردن.
۵. [قدیمی] تحقیر کردن.
۲. (ادبی) خلاصۀ حوادث یک داستان.
۳. (اسم مصدر) مطرح کردن؛ پیشنهاد کردن؛ ارائه کردن.
۴. (اسم مصدر) پیریزی کردن؛ بنا نهادن.
۵. نقشه.
۶. مطلب.
۷. (سیاسی) قانونی که برای مطالعه و تصویب تهیه میشود.
۸. (اسم مصدر) [قدیمی] دور انداختن؛ حذف کردن.
۹. (صفت) [قدیمی] ویژگی آنچه به زور و اجبار فروخته شود.
〈 طرح افکندن: (مصدر متعدی) [قدیمی] طرح ریختن؛ بنیان نهادن؛ پی افکندن.
〈 طرح ریختن: (مصدر لازم) [مجاز]
۱. برای کاری برنامهریزی کردن.
۲. (مصدر متعدی) چیزی را از روی نقشه ساختن.
۳. نقشۀ ساختن چیزی را کشیدن.
〈 طرح کردن: (مصدر متعدی)
۱. نقشۀ چیزی یا کاری را کشیدن.
۲. مطرح کردن؛ پیشنهاد کردن؛ ارائه کردن.
۳. [قدیمی] فروختن.
۴. [قدیمی] دور انداختن؛ رها کردن.
۵. [قدیمی] تحقیر کردن.