ترجمه مقاله

ظلمات

فرهنگ فارسی عمید

۱. = ظلمت
۲. [قدیمی] در باور قدما، جایی در انتهای زمین که محل چشمۀ آب حیات است: ◻︎ شنیده‌ای که سکندر برفت تا ظلمات / به‌ چند محنت و خورد آن‌که خورد آب حیات (سعدی: ۱۸۳)، ◻︎ قطع این مرحله بی‌همرهی خضر مکن / ظلمات است بترس از خطر گمراهی (حافظ: ۹۷۴).
⟨ ظلمات ثلاث:
۱. [مجاز] سه تاریکی که حضرت یونس به آن مبتلا شد: تاریکی شب، تاریکی شکم ماهی، و تاریکی قعر دریا.
۲. (تصوف) کدورت طبعی، هوای نفسانی، و خاصیت حیوانی.
۳. [قدیمی، مجاز] سه تاریکی که جنین در آن قرار دارد: تاریکی مشیمه، تاریکی رحم، و تاریکی شکم مادر.
ترجمه مقاله