عطف
فرهنگ فارسی عمید
۱. بازگشتن و مایل شدن بهسوی چیزی.
۲. سخنی را به سخن ماقبل ربط دادن با حرف عطف.
۳. (اسم) (ادبی) در دستور زبان، حرفی که با آن کلمه یا جملهای را به کلمه یا جملۀ دیگر ربط دهند، مانند حرف «و».
۴. [قدیمی] باعطوفت؛ مهربانی.
۲. سخنی را به سخن ماقبل ربط دادن با حرف عطف.
۳. (اسم) (ادبی) در دستور زبان، حرفی که با آن کلمه یا جملهای را به کلمه یا جملۀ دیگر ربط دهند، مانند حرف «و».
۴. [قدیمی] باعطوفت؛ مهربانی.