غافل
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنکه در امری اهمال و غفلت کند؛ غفلتکننده.
۲. ناآگاه؛ بیخبر.
۳. فراموشکار.
〈 غافل شدن: (مصدر لازم)
۱. غفلت کردن: ◻︎ دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱: ۱۸۴).
۲. بیخبر ماندن.
۳. فراموش کردن.
۲. ناآگاه؛ بیخبر.
۳. فراموشکار.
〈 غافل شدن: (مصدر لازم)
۱. غفلت کردن: ◻︎ دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱: ۱۸۴).
۲. بیخبر ماندن.
۳. فراموش کردن.