غلیواج
فرهنگ فارسی عمید
پرندۀ گوشتربا؛ زغن؛ موشربا؛ موشگیر؛ پند؛ خاد: ◻︎ نه غلیواج تو را صید تذرو آرد و کبک / نه سپیدار تو را بار بهی آرد و سیب (ناصرخسرو: ۵۲۱)، ◻︎ غلیواج از چه میشوم است؟ از آنکه گوشت برباید / هما ایرا مبارک شد، که قوتَش استخوان باشد (عنصری: ۳۲۸).