ترجمه مقاله

فراداشتن

فرهنگ فارسی عمید

۱. بلند کردن و بر سر دست گرفتن؛ نگه‌ داشتن.
۲. منصوب کردن؛ گماشتن.
⟨ گوش فراداشتن: گوش دادن؛ شنیدن.
ترجمه مقاله