فریب
فرهنگ فارسی عمید
۱. = فریفتن
۲. فریبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دلفریب، مردمفریب.
۳. مکر؛ حیله؛ خدعه؛ نیرنگ.
〈 فریب خوردن: (مصدر لازم) گول خوردن؛ فریفته شدن.
〈 فریب دادن: (مصدر متعدی) = فریفتن
۲. فریبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دلفریب، مردمفریب.
۳. مکر؛ حیله؛ خدعه؛ نیرنگ.
〈 فریب خوردن: (مصدر لازم) گول خوردن؛ فریفته شدن.
〈 فریب دادن: (مصدر متعدی) = فریفتن