فری
فرهنگ فارسی عمید
۱. خجسته؛ مبارک.
۲. (شبه جمله) کلمۀ تحسین؛ زهی؛ خوشا؛ آفرین: ◻︎ فری آن فریبندهزلفین مشکین / فری آن فروزندهرخسار دلبر (فرخی: ۱۴۷).
۳. عجیب؛ شگفتانگیز: ◻︎ خال ز غالیه نهد هرکس و روی سیب را / خال ز خون نهاد ماه اینت مشاطهٴ فری (خاقانی: ۴۲۹).
۲. (شبه جمله) کلمۀ تحسین؛ زهی؛ خوشا؛ آفرین: ◻︎ فری آن فریبندهزلفین مشکین / فری آن فروزندهرخسار دلبر (فرخی: ۱۴۷).
۳. عجیب؛ شگفتانگیز: ◻︎ خال ز غالیه نهد هرکس و روی سیب را / خال ز خون نهاد ماه اینت مشاطهٴ فری (خاقانی: ۴۲۹).