ترجمه مقاله

فگار

فرهنگ فارسی عمید

۱. زخمی؛ مجروح.
۲. آزرده؛ رنجور: ◻︎ که زشت است پیرایه بر شهریار / دل شهری از ناتوانی فگار (سعدی۱: ۵۴).
ترجمه مقاله