قابل
فرهنگ فارسی عمید
۱. قبولکننده؛ پذیرنده.
۲. دارای امکان برای قبول امری یا حالتی: قابل اجرا، قابل قبول.
۳. سزاوار؛ شایسته.
〈 قابل ارتجاع: هر شیئ که پس از خم کردن یا فشار دادن آن به حالت اول برگردد.
۲. دارای امکان برای قبول امری یا حالتی: قابل اجرا، قابل قبول.
۳. سزاوار؛ شایسته.
〈 قابل ارتجاع: هر شیئ که پس از خم کردن یا فشار دادن آن به حالت اول برگردد.