قلمه
فرهنگ فارسی عمید
۱. [عامیانه، مجاز] قلممانند.
۲. (کشاورزی) قسمتی از شاخۀ درخت که آن را به شکل قلم میبُرند و در شرایطی نگه میدارند تا ریشه داده و سبز شود.
〈 قلمه زدن: (مصدر لازم و مصدر متعدی) (کشاورزی)
۱. بریدن قلمه.
۲. کاشتن قلمه.
۲. (کشاورزی) قسمتی از شاخۀ درخت که آن را به شکل قلم میبُرند و در شرایطی نگه میدارند تا ریشه داده و سبز شود.
〈 قلمه زدن: (مصدر لازم و مصدر متعدی) (کشاورزی)
۱. بریدن قلمه.
۲. کاشتن قلمه.