قواره
فرهنگ فارسی عمید
۱. واحد شمارش پارچه به اندازهای که لباس دوخته شود.
۲. واحد شمارش زمین به اندازهای که یک بنا در آن ساخته شود.
۳. [عامیانه] ظاهر: ریخت و قواره.
۴. (صفت) [عامیانه] شایسته؛ متناسب.
۲. واحد شمارش زمین به اندازهای که یک بنا در آن ساخته شود.
۳. [عامیانه] ظاهر: ریخت و قواره.
۴. (صفت) [عامیانه] شایسته؛ متناسب.