لقمه شمار
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنکه لقمههایی را که مهمان به دهان میگذارد بشمارد.
۲. [مجاز] بخیل؛ خسیس: ◻︎ لقمه مستان ز دست لقمهشمار / کز چنان لقمه داشت لقمان عار (اوحدی: ۵۳۶).
۲. [مجاز] بخیل؛ خسیس: ◻︎ لقمه مستان ز دست لقمهشمار / کز چنان لقمه داشت لقمان عار (اوحدی: ۵۳۶).