لقمه
فرهنگ فارسی عمید
۱. آن مقدار غذا که یک بار در دهان گذاشته شود؛ نواله.
۲. [عامیانه] نانی که داخل آن خوراک گذاشتهاند.
۳. [عامیانه، مجاز] قطعۀ کوچک؛ تکه.
۴. [قدیمی] غذا؛ طعام.
۲. [عامیانه] نانی که داخل آن خوراک گذاشتهاند.
۳. [عامیانه، مجاز] قطعۀ کوچک؛ تکه.
۴. [قدیمی] غذا؛ طعام.