مالش
فرهنگ فارسی عمید
۱. دستمالی.
۲. [مجاز] تنبیه؛ مجازات.
〈 مالش دادن: (مصدر متعدی)
۱. مالیدن.
۲. مشتمال دادن.
۳. [مجاز] تنبیه کردن: ◻︎ چنانت دهم مالش از تیغ تیز / که یا مرگ خواهی ز من یا گریز (نظامی۵: ۸۲۸).
۲. [مجاز] تنبیه؛ مجازات.
〈 مالش دادن: (مصدر متعدی)
۱. مالیدن.
۲. مشتمال دادن.
۳. [مجاز] تنبیه کردن: ◻︎ چنانت دهم مالش از تیغ تیز / که یا مرگ خواهی ز من یا گریز (نظامی۵: ۸۲۸).