ترجمه مقاله

محسوس

فرهنگ فارسی عمید

۱. چیزی که وجود و اثر آن احساس شود؛ حس‌شده.
۲. [مجاز] نمایان؛ معلوم؛ آشکار.
ترجمه مقاله