نابرید
فرهنگ فارسی عمید
۱. پارچهای که هنوز آن را نبریده باشند؛ نبریده؛ بریدهنشده.
۲. (اسم، صفت مفعولی) ختنهنشده: ◻︎ چه جامهٴ بریده چه از نابرید / که کس در جهان بیشتر زآن ندید (فردوسی: ۶/۹).
۲. (اسم، صفت مفعولی) ختنهنشده: ◻︎ چه جامهٴ بریده چه از نابرید / که کس در جهان بیشتر زآن ندید (فردوسی: ۶/۹).