ترجمه مقاله

نافذ

فرهنگ فارسی عمید

۱. تاثیرگذار؛ دارای نفوذ.
۲. امر و فرمان مطاع؛ روا.
۳. نفوذکننده؛ درگذرنده.
ترجمه مقاله