ناورد
فرهنگ فارسی عمید
۱. نبرد؛ جنگ.
۲. جولان و گردش گرد یکدیگر: ◻︎ خیالی کرد با خود کاین جوانمرد / که زد بر دور من چون چرخ ناورد (نظامی۱: ۱۴۹).
〈 ناورد بردن: (مصدر لازم) [قدیمی] حمله بردن؛ حمله کردن.
〈 ناورد دادن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) [قدیمی] جولان دادن.
〈 ناورد کردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. جولان کردن.
۲. پیکار کردن.
۲. جولان و گردش گرد یکدیگر: ◻︎ خیالی کرد با خود کاین جوانمرد / که زد بر دور من چون چرخ ناورد (نظامی۱: ۱۴۹).
〈 ناورد بردن: (مصدر لازم) [قدیمی] حمله بردن؛ حمله کردن.
〈 ناورد دادن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) [قدیمی] جولان دادن.
〈 ناورد کردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. جولان کردن.
۲. پیکار کردن.