ترجمه مقاله

ناچار

فرهنگ فارسی عمید

۱. شخصی که ناگزیر به انجام امری است و راه دیگری پیش رو ندارد.
۲. [مجاز] درمانده؛ بینوا؛ بیچاره.
۳. (قید) لابد؛ ناگزیر.
ترجمه مقاله